مایکل همچنان به دنبال رستگاری است و تصمیماتی در طول فیلم از او می بینیم که به خلق و خوی او نمیخورد! اما تلاش های او بی فایده بوده و فرار از گذشته ممکن نیست ...
آنچه در این مطلب خواهید خواند:
مشخصات فیلم پدرخوانده 3
- نام فیلم: پدرخوانده 3 (The Godfather III)
- سال ساخت: 1990
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- ستارگان: آل پاچینو (مایکل کورلئونه)، اندی گارسیا (وینسنت کورلئونه)، تالیا شایر (وینسنت کورلئونه)
خلاصه داستان فیلم پدرخوانده 3
در سومین قسمت از فیلمهای «پدرخوانده»، «مایکل» تلاش میکند تا با توسل به روشهای مختلف پولشویی، درآمد کلانی که از کارهای خلاف خود بدست آورده را صرف امپراطوری مافیایی خود کرده و به آن وجههای قانونی ببخشد، اما …
نقد فیلم پدرخوانده 3
در ادامه راه فیلم پدرخوانده این بار در قسمت سوم شاهد دوران پیری و بازنشستگی مایکل کورلئونه، پدرخوانده معروف هستیم که حال به ثروت و قدرتی افسانه ای دست یافته و کسی یارای مقابله با او نیست. اما مایکل از درون احساس پوچی می کند و به نحوی به دنبال رستگاری و آرامش و بازگشت عشق خانوادگی خود است. در ابتدای فیلم تلاش های او را می بینیم که قصد دارد به کار خود وجهه ای قانونی دهد و مقبولیت عام را به دست آورد و برای این منظور به کلیسا و مذهب رو می آورد و با هزینه ای هنگفت و راه اندازی موسسه خیریه ای که دختر خود را مدیر افتخاری آن کرده به دنبال مقصود خود است.
البته در همان ابتدای فیلم می فهمیم که همچنان بازی همان بازی قبلی است و این بار در ابعاد خیلی بزرگتر و به قولی وارد بازی پشت پرده بزرگان می شویم. کلیسا را می بینیم که در مادیات غرق شده و فساد در آن موج می زند و این فساد حتی تا خود واتیکان و پاپ اعظم ادامه دارد. از این نظر پدرخوانده را می توان یک فیلم انتقادی نسبت به سیاست های پشت پرده مذهب و سیاست دانست. حرص و آز انسان تا کجاها که نرفته و چه اعتقاداتی که فاسد نکرده است!
اما تلاش مایکل برای رسیدن به رستگاری و آرامش ادامه دارد. او سعی می کند تا خود را از خلافکارهای خرده پا جدا کند و از کارهای قدیمی اش دوری کند تا بتواند ثروت و قدرت خود را این بار در بین بازی بزرگان حفظ کند و با وجهه ای موجه همچنان در جامعه جولان دهد و در میان رده یقه سفیدان برای خود مقامی بلند دست و پا کند. اما مقاومت های مختلف در مقابل او شکل گرفته و قصد نابودی او را دارند و حتی به جان او سوءقصد می شود.
از همان سکانس های ابتدایی فیلم شاهد ورود چهره ای جدید با بازی اندی گارسیا هستیم: برادرزاده مایکل و فرزند سانی. وینست در ادامه با کناره گیری مایکل از جامعه مافیایی خرده پا سعی می کند تا جایگزین او شده و راه و رسم خانواده کورلئونه را ادامه دهد و در نهایت هم به این مهم دست یافته و پدرخوانده بعدی می شود.
در این بین مایکل همچنان به دنبال رستگاری است و تصمیماتی در طول فیلم از او می بینیم که به خلق و خوی او نمیخورد! مثلا پسرش را آزاد می گذارد تا وکالت را رها کرده و به دنبال موسیقی و هنر برود. و از نزدیکی وینسنت به دخترش جلوگیری کرده و حتی اعتراف به پدر روحانی را هم در کارنامه او می بینیم. اما تلاش های او بی فایده بوده و فرار از گذشته ممکن نیست.
مایکل خیلی تلاش می کند تا ارزش های از دست رفته خانواده را بازگرداند اما موفق نیست. او از تقدیر خود گله می کند که چگونه وارد این راه شد و مجبور شد تا ادامه دهد تا بتواند از خانواده خود حفاظت کند. همچنین گله می کند که این چرخه هرگز متوقف نمی شود و هر چه تلاش کرده تا کنار برود ممکن نیست و بقیه به دنبال او هستند و در آخر هم ناتوان از جبران گذشته از قدرت خود کنار رفته و وینست را جایگزین می کند تا با رسم و رسوم گذشته کارها را دوباره سر و سامان دهد و مخالفان را کنار بزند. و خود نیز سعی می کند تا در کنار خانواده دوران بازنشستگی آرامی داشته باشد اما گذشته همچنان گریبانگیر اوست و سوءقصدی که به جان او می شود اشتباها به مرگ دخترش می انجامد و در پایان فیلم شاهد مرگ او در کنج عزلت و تنهایی هستیم که بسیار هم سکانس تکان دهنده ایست و به گونی به بی ارزشی و پستی زندگی دنیوی طعنه می زند.
نقش کانی هم در این فیلم قابل توجه است که چگونه به آغوش رسم و رسوم خانوادگی بازگشته و تصمیماتی تندرویانه می گیرد و به مرگ بقیه حکم می دهد.
نکته ای دیگر که نظرم را جلب نمود حضور کودکان در مهمانی هاست که کاملا متفاوت از مهمانی های امروزی است و باز هم طعنه ای به سردمزاجی خانواده ها و جامعه امروزی دارد.
فیلم پدرخوانده در قسمت سوم به پایان می رسد و نسخه سوم نسخه پایانی این داستان بلند، جذاب و پر از درس است.