فیلم در بارانداز مرحله به مرحله به پرورش قهرمان داستان می پردازد تا آن را به سرمنزل مقصود برساند و چهره ای کاریزماتیک برای رهبری این انقلاب کوچک بسازد. در ابتدا با وجدان او دست و پنجه نرم می کند سپس پای عشق و عواطف را به میان می آورد و بعد گذری به گذشته او می زند. زمانی می توانست به قول خود تری (مارلون براندو)، در سکانس بی نظیر صحبت با برادرش، برازندگی داشته باشد! می توانست برای خود کسی باشد به جای اینکه یک مفت خور باشد.
آنچه در این مطلب خواهید خواند:

مشخصات فیلم در بارانداز
- نام فیلم: در بارانداز (On the Waterfront)
- سال ساخت: 1954
- کارگردان: الیا کازان
- ستارگان: مارلون براندو (تری)، لی جی. کاب (جانی فریندلی)، کارل مالدن (کشیش)، اوا ماری سنت (ایدی)
خلاصه داستان فیلم در بارانداز
تری مالوی، بوکسور سابق پادوی جانی فریندلی است که رئیس اتحادیه کارگران بارانداز و فردی حقه باز و نادرست است. چارلی برادر تری یکی از اعضای داخلی دار و دسته جانی میباشد و بخاطر نفوذ زیاد او تری مورد اعتماد گروه جانی میباشد. زمانی که یکی از کارگران بارانداز موقعیت جانی را تهدید میکند، جانی باهمکاری غیرعمدی تری آن کارگر را میکشد. در این بین کشیش محل سعی میکند کارگران بندر را با صحبت علیه فساد موجود در اطراف آنها با رفتن نزد پلیس جنایی سازماندهی کند. حال تری بین وفاداری به جانی و برادرش و وجدان ناراحتش و همچنین علاقه روزافزونش به خواهر کارگر کشته شده مانده است.
نقد فیلم در بارانداز
ندای وجدان، فریاد حق طلبی، مبارزه با ظلم و تلاش برای کشف خود، مسائلی است که داستان فیلم در بارانداز را می سازد. در این فیلم داستان طبقه کارگر و فقیری را می بینیم که مورد استعمار افرادی قلدر و سودجو قرار گرفته اند و کوچکترین تلاش های آنها برای مبارزه با خشونت تمام در نطفه خفه می شود.
تلاش های عده ای که می خواهند اوضاع را درست کرده و عدالت را برقرار کنند روند اصلی داستان را شکل می دهد. اما این افراد یکی پس از دیگری از پای درآمده و ناکام می مانند. آنها سعی می کنند از طریق قانون و ترقیب قشر کارگر برای شهادت علیه طبقه حاکم به مرادشان برسند اما شکست می خورند. نه! این راه مبارزه نیست. پس باید انقلابی شود. باید تقدس قدرت حاکم شکسته شود و پوچی آن به همه نشان داده شود.
فیلم در بارانداز مرحله به مرحله به پرورش قهرمان داستان می پردازد تا آن را به سرمنزل مقصود برساند و چهره ای کاریزماتیک برای رهبری این انقلاب کوچک بسازد. در ابتدا با وجدان او دست و پنجه نرم می کند سپس پای عشق و عواطف را به میان می آورد و بعد گذری به گذشته او می زند. زمانی می توانست به قول خود تری (مارلون براندو)، در سکانس بی نظیر صحبت با برادرش، برازندگی داشته باشد! می توانست برای خود کسی باشد به جای اینکه یک مفت خور باشد.
قهرمان فیلم در بارانداز به دنبال روزهای از دست رفته خود است و قشر حاکم را در ناکامی خود مقصر می داند. او می خواهد به شکوه برگردد و خشمی که از این افکار در ذهن اوست بعد از قتل برادرش به دست این قشر ظالم شعله ور گردیده و او را روانه کارزار می کند. اما در بین راه کشیش که نمایانگر راه راست و قانون مداری در این فیلم است نظرش را تغییر می دهد و به شهادت در دادگاه ترغیبش می کند.
اما دادگاه و قانون، قوانین دست و پا گیر خود را دارد و البته کج فهمی اطرافیانش از این موضوع که او را طرد می کنند. دوباره پای عشق به میان می آید و از او می خواهد تا دردسر را رها کرده و به دنبال راحتی محل را ترک کند و به دیاری دیگر برود.
اما نه! وجدان بیدار شده و مکاشفات خودیابی انجام شده، مگر می شود یک ذهن بیدار شده را خواباند؟! او پای در راهی گذاشته که برگشتی از آن نیست. نه تنها پل های بازگشت خراب شده بلکه امید و آرمانی به وجود آمده که نمی توان نادیده گرفتش.
همانطور که گفتم باید قداست این قدرت ظالم شکسته شود و پوچی آن بر همگان ثابت شود. پس پای به میدان کارزار می گذارد و با او در می افتد. آن هم در مقابل چشم همگان. و این نمایش قدرت و قدرت شکنی چیزی را در درون قشر کارگر بیدار می کند که پیش تر آن را به باد فراموشی سپرده بودند: قدرت واقعی مردم هستند!
حال کلید انقلاب زده شده و رهبر کاریزما و شجاع در مقابل این مردم ایستاده در حالی که زخم های مبارزه با ظلم را به رخ می کشد! پس دیگر دلیلی برای ظلم پذیری نیست و در ادامه شاهد نمایش شجاعت از مردم عادی ای هستیم که تا به حال سر در لاک خود داشتند.
قدم های پایانی تری از روی قدرت بدنی او نیست. نه! چیزی خیلی قوی تر از یک قدرت جسمانی او را به پیش می برد. یک آرمان، یک عقیده و یک باور!