جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
تهاجم فرهنگی

نگاهی به کتاب غرب زدگی اثر جلال آل احمد

جلال آل احمد در غرب زدگی سعی دارد به ما بفهماند که چرا باید با این تاریخ چندهزار ساله و تمام فراز و نشیب هایی که طی کرده ایم اکنون خود را در مقابل دنیای غرب خوار بدانیم و به غرب زدگی تن دهیم و نه تنها نتوانسته ایم شخصیت تاریخی-فرهنگی خود را حفظ کنیم بلکه در فرهنگ جدید مضمحل شده ایم.

آنچه در این مطلب خواهید خواند:

غرب زدگی - جلال آل احمد

مشخصات کتاب غرب زدگی

  • عنوان: غرب زدگی
  • نویسنده: جلال آل احمد
  • موضوع: جامعه شناسی، تاریخی
  • ویراستار: حسین خرّمی
  • ناشر: نشر خرّم
  • تعداد صفحات: 195
  • سال چاپ: 1385
  • حجم فایل: 5 مگابایت

دانلود کتاب غرب زدگی

مقدمه

جلال آل احمد در غرب زدگی به هجوم فرهنگ و رسوم استعمار غرب می پردازد و این مهم را نه از نظر عقیده، مد، تعصبات دینی و … که از دریچه ای جدید بررسی می کند: یعنی اقتصاد و ماشین. مقوله ای که کمتر به آن پرداخته شده است. جلال آل احمد اقتصاد را بستر تمام تهاجمات غربی می داند و با نگاهی موشکافانه به بررسی ابعاد مختلف موضوع در یک سیر تاریخی می پردازد.

پول و اقتصاد یا همان مادی گرایی و تلاش برای رسیدن به رفاه منبع اصلی بسیاری از جنبش های صحیح و غلط بشری بوده و هست. جنبش هایی که استعمار هم جزئی از آنهاست. استعماری که همواره در پی سودکِشی از کشورهای جهان سومی بوده و هست. جلال آل احمد اینجا تعریف جدیدی از جهان سوم به دست می دهد. جهان سوم جایی است که ماشینیسم را از آن خود نکرده و مصرف کنندة آن است نه تولیدکننده. بنابراین جهان سوم از حیطه شرق و غرب خارج شده و شامل بسیاری از نقاط جهان می شود.

 

هیولایی به نام استعمار

استعمار همیشه برای سودکشی خود از جهان سوم بهانه ای داشته است و بهانه فعلی او ماشین و صنعتی شدن این کشورهاست. جلال آل احمد غرب زدگی را یک بیماری می داند که به تدریج ریشه یک ملت را می خشکاند تا زمانی که از فرهنگ و رسوم آن چیزی باقی نماند جز یک وابسته صرف نسبت به کشورهای صنعتی تولیدکننده محض. چرا که اینجا غرب و جهان صنعتی تولیدکننده اند و برای محصول خود به مشتری نیازمند. همچنین، برای تولید به مواد خام و ارزان قیمت نیاز است و چه جایی بهتر از جهان سوم برای تأمین آن؟! یکی از این مواد خام که دست بر قضا از مهمترین آنها نیز هست، نفت می باشد. پس کشورهای نفت خیز هدف مهمی می شوند. در این میان ایران که مدتی بود با کم رونق شدن جاده ابریشم دیگر شاهراه جهان نبود بعد از کشف نفت در خوزستان دوباره مرکز توجه شد.

جلال آل احمد کشورهای صنعتی و غربی را کشورهایی تعریف می کند که در آن رفاه نسبی وجود دارد و مردم بابت کاری که می کنند مزد مکفی می گیرند و مرگ و میر در آنجا اندک است. و در مقابل کشورهای جهان سومی برعکس اینها هستند.

جلال آل احمد ریشه اکثر اختلافات و شورش های داخلی کشورهای جهان سومی را در سودجویی استعمار و کمپانی های تجاری وابسته به آنها می داند. به عقیده او ما در زمانه ای زندگی می کنیم که دیگر مرزکشی های مختلف سیاسی و دینی و قومی و عقیده ای و ایسم ها معنایی ندارد و اتفاقاً اهداف جدید استعمار خواهان مرزکشی نیست و می خواهد با روی باز و ریاکارانه در همه جا باشد تا بتواند محصولات خود را به فروش برساند. روابط پیچیده قدیم کشورها اکنون تنها در دو مقوله خلاصه شده است: تولیدکننده و مصرف کننده. اگر شما تولیدکننده اید پس برتر هستید و شایسته الگو شدن و اگر مصرف کننده اید پس محکومید به غرب زدگی. و این غرب زدگی یعنی کشورهای برتر همه چیز برای شما تولید می کنند و شما در توهّم حق انتخاب تنها می توانید از منوهای رنگارنگ پیش رو جنس مصرفی خود را انتخاب کنید. اینجا دیگر غرب همه چیز برای شما تولید می کند. از خوراک و صنعت و شغل کارگری گرفته تا پوشاک و آرایش و لذات و تفریحات و عقیده و دین و مذهب و علم و اندیشه. غرب برای شما تعیین می کند که چگونه بیاندشید چگونه بخورید چگونه بپوشید چگونه لذت ببرید چگونه روابط اجتماعی داشته باشید و چگونه بمیرید! اما چه چیزی این تقسیم بندی را مشخص می کند که شما جز کدام دسته اید؟ اینکه صاحب ماشین هستید یا واردکننده آن.

جلال آل احمد در غرب زدگی سعی دارد به ما بفهماند که چرا باید با این تاریخ چندهزار ساله و تمام فراز و نشیب هایی که طی کرده ایم اکنون خود را در مقابل دنیای غرب خوار بدانیم و به غرب زدگی تن دهیم و نه تنها نتوانسته ایم شخصیت تاریخی-فرهنگی خود را حفظ کنیم بلکه در فرهنگ جدید مضمحل شده ایم. آن هم مایی که تا همین 300 سال پیش همیشه غرب را حقیر شمرده و با برچسب کافر زدن بر آنها در جهت تغییر، تصرف و تاثیرگذاری روی آن کوشیده ایم.

 

ضعف شهرنشینی در ملل جهان سومی

یکی از معضل هایی که دامن گیر ما بود و زمینه ساز غرب زدگی شد این بود که در فرهنگ شهرنشینی ضعیف بودیم. چرا که سال های سال ایران مرکز تاخت و تاز اقوام مختلف بود بخصوص اقوامی که از سمت ترکستان بر ما هجوم آوردند و این واقعه ادامه داشت تا زمان انقلاب شوروی که باعث به وجود آمدن ملل منسجم در آن منطقه شد. همچنین شاهان ما هر کدام روی کار آمدند دستاوردهای شاهان قبلی را در هم کوبیدند و از خشت کوبیده آن بنای خود را بنا نهادند. و حال که به کشوری روستایی بدل شده ایم آهنگ شهرنشینی بیش از پیش شدت گرفته چرا که ماشین به میدان آمده و کارگر روستایی بی سواد و ارزان قیمت طلب می کند.  این خود معضل جدیدی شده که جلال آل احمد به بررسی آن می پردازد.

خلاصه سخن اینکه ملت ما آماده پذیرش این شهرنشینی نبود و کشوری که همه به تولید هر چند اندک روستاهای خود وابسته بودند، حال با ورود تراکتور و کشاورزی مکانیزه ای که زمینه آن فراهم نشده بود همین اندک محصول را هم از دست داده و ناگزیر از واردات مواد غذایی در ازای مواد خام خود شده است. جلال آل احمد رشد بی رویه و بی قاعده شهرها را در عصر امروز به قُده ای سرطانی تشبیه می کند که نه تنها زندگی و تولید سنتی و روستایی را نابود می کند بلکه با روی کار آمدن تفریحات و لذات و دغدغه های جدید باعث نابودی فرهنگ و سنن یک ملت می شود و قدم به قدم از آنها موجوداتی دست آموزتر می سازد که آماده پذیرش و تزریق هر نوع فرهنگ جدیدی هستند چرا که با فرهنگ خود بیگانه شده و آن را حقیر می شمارند.

 

ایران جولانگاه متجاوزین غرب و شرق

جلال آل احمد بنای شهرنشینی نوپای امروز ما را سست می داند چرا که به تدریج و با تجربه ای گرانقدر پی ریزی نشده است و اینگونه نیست که در طول زمان به غنا رسیده باشد بلکه همانطور که پیش تر اشاره شد هر بار شاهان جدید بنای خود را روی خشت های خراب شده بنای قبلی بنا نهادند و فرهنگ و دستاوردهای قبلی را از بین بردند و به همین دلیل بنای شهری امروز هم بی ریشه و اساس است و پشتوانه محکمی ندارد.

جلال آل احمد آثار غرب زدگی را در مسائل بسیاری بررسی نموده. مواردی مثل از خودبیگانگی، خوار شمردن فرهنگ و سنت ملی و در عوض تفاخر به غرب زدگی و تقلید از غرب در همه امور، ظهور روشنفکرنماهای خطرناکی که در همه جا و مهمتر از همه در سیستم دولتی رسوخ کرده اند، مصرف کنندگی محض در همه امور، نابودی تولید روستایی، تغییر سلیقه ها و بسیاری موارد دیگر ...

البته نگاه جلال آل احمد به هجوم اعراب و اسلام به سمت ایران نگاه تقریبا مثبتی بوده که آثار مخرب آن را به مراتب کمتر از هجوم ملل شرقی و شمال شرقی می داند که به شخصه با آن چندان موافق نیستم. جلال آل احمد همچنین با بررسی یک سیر تاریخی نشان می دهد که ملت ما همواره در پی هجوم های بیگانه نگاه مثبتی به سمت غرب داشته چه از آن زمان که پدرانمان از هند به سمت غرب هجرت کردند و چه در ادامه تاریخ پرتلاطم این مرز و بوم؛ و بر این امر هم دلایلی چند آورده است.

جلال آل احمد در بررسی علل هجوم ملل شرقی مثل مغول و … به ایران بسیار به استعمار اشاره کرده و سیاست آنها را در به وجود آوردن آب گل آلود جهت ماهیگیری افشا نموده است. سیاست هایی که باعث عقب ماندگی ملل شرقی و بخصوص خاورمیانه ای شد و مقدمه ای را فراهم ساخت تا در هنگام ظهور رنسانس و در بهبوهه متجدد و روشنفکر شدن غرب، عقاید و رفتار قرون وسطایی و تفتیش عقاید و نزاع شیعه و سنی و … گریبانگیر شرق شود.

 

آثار غرب زدگی

جلال آل احمد آثار غرب زدگی را در مسائل بسیاری بررسی نموده. مواردی مثل از خودبیگانگی، خوار شمردن فرهنگ و سنت ملی و در عوض تفاخر به غرب زدگی و تقلید از غرب در همه امور، ظهور روشنفکرنماهای خطرناکی که در همه جا و مهمتر از همه در سیستم دولتی رسوخ کرده اند، مصرف کنندگی محض در همه امور، نابودی تولید روستایی، تغییر سلیقه ها و بسیاری موارد دیگر.

از دیگر معضلات شهرنشینی این است که روستایی تازه به شهر آمده بعد از اینکه شکمش سیر شد توجهش به زیر شکم جلب می شود و لذا باید به سر و پز خود سر و سامانی بدهد و این باعث گسترش سلمانی، خیاطی، سینماها و فاحشه خانه ها می شود.

«اکنون ماییم و تشبّه به قومی بیگانه و به سنتی ناشناس و به فرهنگی که نه در آب و هوای زمین ما ریشه دارد و نه به طریق اولی شاخ و برگی می کند». ملتی از خود بیگانه که همه چیزش ناقص است. چنین ملتی از خود بیگانه چون عروسکی می ماند در دست غرب که هر چه بخواهد بر تنش می پوشانند. ملتی مصرف کننده که هیچ اراده ای از خود ندارد.

جلال آل احمد دوباره به رشد سرطانی شهرنشینی اشاره می کند و معتقد است شهر بدون حضور روستا دوامی ندارد و برای سیر کردن شکم خود ناچار از واردات بی رویه گندم و مواد غذایی است. درست است که کشاورزی مکانیزه مزایای خود را دارد ولی این ماشین نیاز به تعمیرکار و سرویس کار هم دارد و مایی که از آن سر در نمی آوریم کم کم به انباری برای ماشین های قراضه بدل می شویم.

همچنین از دیگر معضلات شهرنشینی این است که روستایی تازه به شهر آمده بعد از اینکه شکمش سیر شد توجهش به زیر شکم جلب می شود و لذا باید به سر و پز خود سر و سامانی بدهد و این باعث گسترش سلمانی، خیاطی، سینماها و فاحشه خانه ها می شود.

همچنین شهرنشینی امنیت می خواهد و لذا پهلوی می آید ارتشی پر زرق و برق با پول نفت راه می اندازد که فقط تشریفات دارد. خرده مالک ها به وجود می آیند که خود معضل جدیدی هستند و با وجود عدم اطلاع از روستاداری و از طرف دیگر سیستم کشاورزی مکانیزه در نهایت تبدیل به بدهکارانی متواری می شوند. صنایع کوچک نابود می شود و آسیاب آبادی می خوابد  و هزاران درد بی درمان دیگر.

در واقع به زن فقط حق تظاهر و خودنمایی داده شده است. زنی که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون بوده است را به ولنگاری کشیده ایم و در واقع به او مقام و مسئولیت و شخصیتی نداده ایم بلکه مصرف کننده جدیدی ساخته ایم برای لوازم آرایشی و پوششی و هر چیزی که به تظاهر و خودنمایی مربوط شود.

 

آزادی زن: شعار یا واقعیت؟

جلال آل احمد از واجبات غرب زدگی یا مستلزمات آن، به آزادی زنان اشاره می کند و آن را شعاری  می داند برای به بند کشیدن زن شرقی در مقام یک کارگر ارزان قیمت. چرا که در واقع در تمام امور به آنها برابری و آزادی عطا نشده و فقط روی مسئله کشف حجاب اصرار شده است و نه حق رای یا حق طلاق و حق دیگری. در واقع به زن فقط حق تظاهر و خودنمایی داده شده است. زنی که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون بوده است را به ولنگاری کشیده ایم و در واقع به او مقام و مسئولیت و شخصیتی نداده ایم بلکه مصرف کننده جدیدی ساخته ایم برای لوازم آرایشی و پوششی و هر چیزی که به تظاهر و خودنمایی مربوط شود.

جلال آل احمد اشاره ای هم می کند به سیستم غلط آموزشی مدارس که مهندس و تولیدکننده نمی سازند بلکه مصرف کننده و کارگر جدید بار می آورند و در این بین حتی برای شناخت شرق و سنت های خودمان هم نگاهمان به محققان غربی است. دانشجویان خارجیمان هم به جای فراگیری علوم مهندسی فقط پی رشته های پرتمطراق جامعه شناسی و … و در نهایت پزشکی هستند. و این به این خاطر است که استعمار کارش را خوب بلد است و اجازه نمی دهد مصرف کننده اش تبدیل به تولیدکننده ای بی نیاز از او شود.

همچنین جلال آل احمد اشاره ای هم دارد به دور شدن ملل اسلامی و همسایه از هم و عدم توجه به مشکلات یکدیگر که آن هم باز به واسطه غرب زدگی، از خود بیگانگی و سیاست های استعماری است. جلال آل احمد پتانسیل بالایی در فرهنگ اسلامی ما برمی شمارد و معتقد است با تکیه بر این پتانسیل می توان از چنگال غرب زدگی گریخت. که البته به عقیده من نگاهش زیادی خوش بینانه است و اگر قرار بود اسلام راه رهایی ما باشد شاید در این 1400 سال بالاخره اتفاقی رخ داده بود.

 

راه حل

اما راه حل چیست؟ جلال آل احمد معتقد است که ما باید از این فرصت به دست آمده استفاده کنیم و هر چه زودتر خود سوار بر سواد ماشین شویم. نباید فقط مصرف کننده باقی بمانیم. در مقابل هجوم ماشینیسم و غرب زدگی چند راه بیشتر وجود ندارد. اینکه تسلیم محض آن باشیم، اینکه آن را پس بزنیم و یا اینکه جان این دیو را در شیشه کنیم. ماشین می تواند برای ما سکوی پرشی باشد. «باید ماشین را داشت و ساخت؛ اما در بندش نباید ماند. گرفتارش نباید شد. چون ماشین وسیله است و هدف نیست».

رسیدن به این هدف که خود صاحب و تولیدکننده ماشین باشیم و از چنگ اسارت غرب بگریزیم ایده زیبا و گوش نوازی است اما در مقام عمل به این سادگی نیست. چرا که غرب و استعماری که روزی اش از این راه حاصل می شود به این راحتی این چنین اجازه ای نمی دهد و تنبلی و شکم بارگی ما و دولتی که به فروش نفت خو کرده است و همه چیز را می خواهد از راه آسانش به دست آورد هم مزید بر علت است.

 

نتیجه گیری

البته به عقیده من سخنان جلال آل احمد در اینجا بیشتر به شعارزدگی دچار است و راه حل عملی ارائه   نمی دهد. رسیدن به این هدف که خود صاحب و تولیدکننده ماشین باشیم و از چنگ اسارت غرب بگریزیم ایده زیبا و گوش نوازی است اما در مقام عمل به این سادگی نیست. چرا که غرب و استعماری که روزی اش از این راه حاصل می شود به این راحتی این چنین اجازه ای نمی دهد و تنبلی و شکم بارگی ما و دولتی که به فروش نفت خو کرده است و همه چیز را می خواهد از راه آسانش به دست آورد هم مزید بر علت است. اکنون را ببینیم که بعد از 40 سال انقلاب و شعارهای رنگ و بارنگ مبنی بر استقلال و خودکفایی و غیره و غیره اما هنوز هم مصرف کننده ای بیش نیستیم و سوار شدن بر دیو خشمگین صنعت و ماشین هنوز هم در حد یک شعار باقی مانده است.

البته جلال آل احمد به درستی به علل و موانع پیش رو اشاره ای داشته است. برای مثال حرمت و رعب و وحشتی که غرب برای ما فراهم آورده تا خود را بهتر و برتر و ما را ابتر جلوه دهد. یا همین تنبلی و تکیه بر پول نفت و خام فروشی مواد خامی که به آن اشاره شد. و یا احتیاط و دقت غرب در اینکه مشتری خود را از دست ندهد و بنابراین برای او سرگرمی های متنوع و پر زرق و برق فراهم آورد تا روز به روز غرب زده ترش کند و ذهنش را از تولید و دانش دور سازد. غربی که توهم دموکراسی را به ملل دیگر تزریق کرده و حکومت هایشان را تعیین می کند و با نداهای رنگی و گوش پر کن مثل آزادی زن و … و همچنین با کارشناسی شرق و آواز شرق شناسان غربی روز به روز بیشتر آنها را در بند می کشد. در چنین شرایطی روشنفکر و تحصیلکرده شرقی اجازه سخن گفتن نمی یابد و در نهایت فقط تبدیل به یک مترجم برای انتقال عقاید غربی می شود و از یک مُبلغ غرب زدگی پا را فراتر نمی گذارد. جلال آل احمد برای اعتراض به این افراد یک فصل کامل سخن می گوید که آنها را بسیار خطرناک می داند و آنها را خری در پوست شیر مثال می زند که مروج غرب زدگی هستند و در سایه رهبری همین افراد است که جامعه ای به هم ریخته و غرب زده وابسته حاصل می شود.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *